1 رهروان را عشق بس باشد دلیل آب چشم اندر رهش کردم سبیل
2 موج اشک ما کی آرد در حساب آن که کشتی راند بر خون قتیل
3 بی می و مطرب به فردوسم مخوان راحتی فی الراح لا فی السلسبیل
4 اختیاری نیست بدنامی من ضلنی فی العشق من یهدی السبیل
5 آتش روی بتان در خود مزن ور نه در آتش گذر کن چون خلیل
6 یا بنه بر خود که مقصد گم کنی یا منه پای اندرین ره بیدلیل
7 با رسوم پیلبانان یاد گیر یا مده هندوستان با یاد پیل
8 یا مکش بر چهره نیل عاشقی یا فرو بر جامهٔ تقوی به نیل
9 حافظا گر معنیی داری بیار ورنه دعوی نیست غیر از قال و قیل