منا از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 302

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

منا دیگران را بفرمود شاه

1 منا دیگران را بفرمود شاه که برگشت تازان به پیش سپاه

2 که هر کس کز این مایه ور لشکرید زمین خلایق به پی مسپرید

3 نباید که آن خاک بیند سوار جز آن گه که فرمان دهد شهریار

4 وزآن پس نویسنده را پیش خواند به پاسخ فراوان سخنها براند

5 چنین گفت کاین نامه برخواندم فرستاده را پیش بنشاندم

6 بپرسیدم از دانش و رای تو پسندیدم این جای بر جای تو

7 تو را گر نبودی دل هوشیار برآوردی از تو زمانه دمار

8 ولیکن خرد کار بستی نخست کنون تاج و تخت مهی آنِ توست

9 چرا آن جفا پیشه ی تیره هوش نیامد کمر بسته نزدیک کوش

10 چو پیش آمدی همچو تو بنده وار همان گه ز ما یافتی زینهار

11 چو در شهر با من برآراست جنگ بکندمش کاخ و ندادم درنگ

12 چو پنداشت کان باره گردون شده ست کنون پست مانند هامون شده ست

13 سزای وی این بود و پاداشش این تو نیز اندر این کار بهتر ببین

14 کمر بر میان بند و پیش من آی چو خواهی که مانَد به تو تخت و جای

15 اگر رزم بودی تو را نیز رای بهای زمانه ببردی ز جای

16 سر سال فرّخ چو آید فراز فرستی سوی گنج ما ساو و باز

17 غلام و کنیزک ز هر یک هزار به بالا چو سرو و به رخ چون بهار

18 که مشکوی ما را بشایند و بس به لب نارسیده لب هیچ کس

19 دگر هرچه پُرمایه داری ز گنج سوی ما فرستی که دیدیم رنج

20 چو کردی چنین، رَستی از چنگ من نبینی سر تیغ و آهنگ من

عکس نوشته
کامنت
comment