کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
- 6
- 7
- 8
1 کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند
2 قاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟
3 امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند گر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کند
4 یا رب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز که به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کند
5 شاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهد قدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کند
6 حالیا عشوهٔ نازِ تو ز بنیادم بُرد تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
7 گوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیست فکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟
8 ره نبردیم به مقصودِ خود اندر شیراز خُرَّم آن روز که حافظ رَهِ بغداد کند
معنی شعر:
مدت هاست که چشم به راه دریافت یک خبر مهم یا در انتظار دیدار یار عزیزی هستی. بی تاب و بی قرار مباش شکوه و شکایت مکن برای رسیدن به خواستهات به خدا پناه ببر و از او بخواه تا ترا به مرادت برساند. ان شاء الله ۲۰۵
ادامه توضیحات شاعر