-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خشم مرو خواجه! پشیمان شوی جمع نشین، ورنه پریشان شوی
2 طیره مشو خیره مرو زین چمن ورنه چو جغدان سوی ویران شوی
3 گر بگریزی ز خراجات شهر بارکش غول بیابان شوی
4 گر تو ز خورشید حمل سر کشی بفسری و برف زمستان شوی
5 روی به جنگ آر و به صف شیروار ورنه چو گربه تو در انبان شوی
6 کم خور ازین پاچهٔ گاو، ای ملک سیر چریدی، خر شیطان شوی
7 کافر نفست چو زبون تو شد گر همه کفری همه ایمان شوی
8 روی مکن ترش ز تلخی یار تا ز عنایت گل خندان شوی
9 دست و دهان را چو بشویی ز حرص صاحب و همکاسهٔ سلطان شوی
10 ای دل، یک لحظه تو دیوانهٔ با دمی خواجهٔ دیوان شوی
11 گاه بدزدی، ره ایرن زنی گاه روی شحنهٔ توران شوی
12 گه ز (سپاهان) و حجاز) و (عراق) مطرب آن ماه خراسان شوی
13 بوقلمونی چه شود گر چو عقل یک صفت و یک دل و یکسان شوی؟
14 گر نکنی این همه خاموش باش تا به خموشی همگی جان شوی
15 روی به شمس الحق تبریز کن تا ملک ملک سلیمان شوی