مردان این قدم را باید از خواجوی کرمانی غزل 318

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

مردان این قدم را باید که سر نباشد

1 مردان این قدم را باید که سر نباشد مرغان این چمن را باید که پر نباشد

2 آن سر کشد درین کو کز خود برون نهد پی وان پا نهد درین ره کش بیم سر نباشد

3 در راه عشق رهنمائی زیرا که هیچ راهی بی راهبر نباشد

4 تیر بلای او را جز دل هدف نشاید تیغ جفای او را جز جان سپر نباشد

5 هر کو قدح ننوشد صافی درون نگردد وانکو نظر نبازد صاحب نظر نباشد

6 گر وصل پادشاهی حاصل کند گدائی با دوست ملک عالم سهلست اگر نباشد

7 جز روی ویس رامین گل در چمن نبیند پیش عقیق شیرین قدر شکر نباشد

8 چون طرهٔ تو یارا دور از رخ تو ما را آمد شبی که آنرا هرگز سحر نباشد

9 از بنده زر چه خواهی زآنرو که عاشقانرا بیرون ز روی چون زر وجهی دگر نباشد

10 هر کان دهن ببیند از جان سخن نگوید وانکو کمر ببیند در بند زر نباشد

11 افتاده‌ئی چو خواجو بیچاره‌تر نخیزد و آشفته‌ئی ز زلفت آشفته‌تر نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر