- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهلب ابن ابی صفره میرزادی را شنیده ام که زبونی رسید از قولنج
2 برای داوری این درد ریخت زر چندان که گشت جمله تهی خانمان و کیسه و گنج
3 بپخت فرنیش از شیر گاو و قند و برنج یکی طبیب و رهاندش ز درد و رنج و شکنج
4 از آن بنام مهلب مهلبیه بماند چنانکه ماند ز لجلاج در جهان شطرنج
5 وزانش فرنی خوانند در بلاد عجم که هم بفرن شود پخته بی مشقت و رنج