مگو جاهی از سلطنت بیش از سعدی شیرازی بوستان 17

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

مگو جاهی از سلطنت بیش نیست

1 مگو جاهی از سلطنت بیش نیست که ایمن‌تر از ملک درویش نیست

2 سبکبار مردم سبک‌تر روند حق این است و صاحبدلان بشنوند

3 تهیدست تشویش نانی خورد جهانبان به قدر جهانی خورد

4 گدا را چو حاصل شود نان شام چنان خوش بخسبد که سلطان شام

5 غم و شادمانی به سر می‌رود به مرگ این دو از سر به در می‌رود

6 چه آن را که بر سر نهادند تاج چه آن را که بر گردن آمد خراج

7 اگر سرفرازی به کیوان بر است وگر تنگدستی به زندان در است

8 چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت نمی شاید از یکدگرشان شناخت

عکس نوشته
کامنت
comment