باشد که ز رخسار ترا پرده از خیالی بخارایی غزل 121

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد

1 باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد تا بیخبران را سخن عشق در افتد

2 افتاد سرشک از نظر و خوار شد آری این است سرانجام کسی کز نظر افتد

3 برپای تو سر می نهم و اشک بر آن است کاو نیز به عذر آید و در پای سرافتد

4 رسمی ست بتان را که به رخ پرده بپوشند باشد که به ایّام تو این رسم برافتد

5 گویم به خیالت صفت روز جدایی یک شام به سر وقت خیالی اگر افتد

عکس نوشته
کامنت
comment