امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

باشد آن روزی که بینم از امیرخسرو دهلوی غزل 102

غزل 102 ام از 2198 غزلیات

باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را

1 باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را شادمان یابم دل امیدوار خویش را

2 شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را

3 شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار کز چنان سروی تهی کردم کنار خویش را

4 خاک می بیزم به دامان، چون کنم گم کرده ام در میان خاک در آبدار خویش را

5 مست گشتی چون ترا پیمانه پر داده ست دوست خیز و بستان ساغر و بشکن خمار خویش را

6 می نپرسد، گر غباری دارد آن خاکی ز من تا به آب دیده بنشانم غبار خویش را

7 دل که از جعد تو بدخو شد نمی گیرد قرار ساعتی بفرست جعد همچو مار خویش را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را

شاعر شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را چه کسی است ؟

شاعر شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را چیست ؟

قالب شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را غزل است

مضمون اصلی شعر باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی