1 مطرب جانهای دل برده تا به شب تا به شب همین پرده
2 جانهایی که مست و مخمورند بر سر باده بادهای خورده
3 در خرابات مفردان رفته خرقه آب و گل گرو کرده
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای جان ای جان فی ستر الله اشتر میران فی ستر الله
2 جام آتش درکش درکش پیش سلطان فی ستر الله
1 شکنی شیشه مردم گرو از من گیری همه شب عهد کنی روز شکستن گیری
2 شیری و شیرشکن کینه ز خرگوش مکش قادری که شکنی شیر و تهمتن گیری
1 آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی من نیست شدم باری در هست یکی هستی
2 از یک قدح و از صد دل مست نمیگردد گر باده اثر کردی در دل تن از او رستی
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **