ای رفیقان به شب هجر چو از خیالی بخارایی غزل 311

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من

1 ای رفیقان به شب هجر چو از آتش من شمع را سوخت دل از غصّه چراغش روشن

2 سر نه پیچم ز رضای تو اگر تیغ زنی چه کنم گر ننهم حکم خدا را گردن

3 نیست در دور تو بی نالهٔ زار آن سر کو خوش بود موسم گل نغمهٔ مرغان چمن

4 هرکه لعل لب سیراب تو را بد گوید گرهمه چشمهٔ خضر است که خاکش به دهن

5 گر نخواهی که چو گل چاک شود پیرهنت بی گناهی نکش از دست خیالی دامن

عکس نوشته
کامنت
comment