- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مستان چشم اویم از ما خمار ناید غیر دلی پر از خون جام دگر نشاید
2 گر غمزه چو نشتر بر دیگران زند یار چشمم ز غیرت آن خونها ز دل گشاید
3 اشکم بدید بر در، گفتا چه آب تیره ست؟ پیش در آب، آری، بس تیره می نماید
4 مقصود هر کس، ای جان، در عاشقی ست چیزی مقصود ماست آهی کز سوز دل برآید
5 گل رو، هزار بلبل داری به رو غزلخوان گل روی پیشت، ای جان، بنماید و نیاید
6 گر آن خیال بالا آید به دیده، ای جان اشکم به پای بوسش از جان به دیده آید
7 خسرو، ادب چه جویی، از چشم مست شوخش؟ هندو چو مست باشد، از وی ادب نیاید