مردانه می کشد به جفایم از امیرخسرو دهلوی غزل 1952

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

مردانه می کشد به جفایم ستمگری

1 مردانه می کشد به جفایم ستمگری تا میرم و دگر ندهم دل به دیگری

2 راحت بود سیاست آن کس که بایدش از غمزه دور باشی و از ناز خنجری

3 گفتم که دوش با تو نشستیم، راست است بر خویش بسته ام به هوس خواب دیگری

4 از غم مگر ز وادی هجر استخوان بود کز کعبه امید بیاید کبوتری

5 ماییم و خواب و بازوی آن یار زیر سر وه کی نهد تو در خم بازوی ما سری

6 کی ره کند به کلبه ما چون تو آفتاب ما ناخدای باز کند ز آسمان دری

7 یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی ز غم روزی نبود پهلوی ما را ز بستری

8 خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است آن دولت از کجا که به دست افتدش بری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر