-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مردانه می کشد به جفایم ستمگری تا میرم و دگر ندهم دل به دیگری
2 راحت بود سیاست آن کس که بایدش از غمزه دور باشی و از ناز خنجری
3 گفتم که دوش با تو نشستیم، راست است بر خویش بسته ام به هوس خواب دیگری
4 از غم مگر ز وادی هجر استخوان بود کز کعبه امید بیاید کبوتری
5 ماییم و خواب و بازوی آن یار زیر سر وه کی نهد تو در خم بازوی ما سری
6 کی ره کند به کلبه ما چون تو آفتاب ما ناخدای باز کند ز آسمان دری
7 یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی ز غم روزی نبود پهلوی ما را ز بستری
8 خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است آن دولت از کجا که به دست افتدش بری