1 مناز، ای بت چین، که چین هم نماند قرار جهان اینچنین هم نماند
2 به بحر غم ار عاشقان کشته گردند شکر خنده نازنین هم نماند
3 نه جم ماند اینجا، نه نقش نگینش چه نقش نگین، بل نگین هم نماند
4 نماند به چین هیچ بتخانه، آوخ چه بتخانه چین که چین هم نماند
5 به چرخ برین می کنی تکیه دایم بر آنی که چرخ برین هم نماند
6 چه مونس همی گیری از هر قرینی؟ که مونس نپاید، قرین هم نماند
7 سخنگوی گر چند سحر آفرین است سرانجام سحر آفرین هم نماند
8 چو خسرو به جز نالش غم نمانده ست از آن ترسم آن دم که این هم نماند