مرد ره عشق تو از دامن از عطار نیشابوری غزل 242

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد

1 مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد آن کس که بود نامرد از دادن سر ترسد

2 گر با تو دوصد دریا آتش بودم در ره نه دل ز خود اندیشد نه جان ز خطر ترسد

3 جانی که بر افروزد از شمع جمال تو می‌دان که ز پروانه کفر است اگر ترسد

4 جایی که جگر سوزد مردان و جگرخواران در خون جگر میرد هر کو ز جگر ترسد

5 گفتی دلت از هجرم می‌ترسد و می‌سوزد بی وصل تو هر ساعت دل‌سوخته‌تر ترسد

6 از آه دل عطار آخر به نمی‌ترسی کانکس که خبر دارد از آه سحر ترسد

عکس نوشته
کامنت
comment