مرا چو زندگی از جلال الدین محمد مولوی غزل 490

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست

1 مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست همیشه سجده گهم آستان خرگه توست

2 به هر شبی کشدم تا به روز زنده کند نوای آن سگ کو پاسبان درگه توست

3 ز پیش آب و گل من بدید روح تو را خرد بگفت که سجده کنش که او شه توست

4 سجود کرد و در آن سجده ماند تا به ابد نهاده روی بر آن خاک خوش که او ره توست

5 چه باشدت اگر این شوره خاک را که منم به نعل بازنوازی که آن گذرگه توست

6 ایا دو دیده تبریز شمس دین به حق تو کهربای دلی دل به عاشقی که توست

عکس نوشته
کامنت
comment