- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لولیکان توییم در بگشا ای صنم لولیکان را دمی بار ده ای محتشم
2 ای تو امان جهان ای تو جهان را چو جان ای شده خندان دهان از کرمت دم به دم
3 امن دو عالم تویی گوهر آدم تویی هین که رسید از حبش بر سر کوی حشم
4 چون برسد کوس تو کمتر جاسوس تو گردد هر لولیی صاحب طبل و علم
5 رایت نصرت فرست لشکر عشرت فرست تا که ز شادی ما جان نبرد هیچ غم
6 تیغ عرب برکنیم بر سر ترکان زنیم چون لطفت برکشد بر خط لولی رقم
7 خوف مهل در میان بانگ بزن کالامان عشرت با خوف جان راست نیاید به هم
8 مهر برآور به جوش وز دل چنگ آن خروش پر کن از عیش گوش پر کن از می شکم
9 تا سوی تبریز جان جانب شمس الزمان آید صافی روان گوید ای من منم