-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه پیش تو دور از دیار خود گریم بهانه غربت و بر حال زار خود گریم
2 گهی که خاک شوم خیزم از مزار چو گرد بچشم خلق روم بر مزار خود گریم
3 چو شمع گریه بپروانه کی کنم گر سوخت که گر توان بغم روزگار خود گریم
4 ز آب دیده خورد کشته امیدم آب کجاست اشک که بر کشتکار خود گریم
5 بس است زخم درون چشم خون فشان اهلی دمی که بر دل و جان فکار خود گریم