1 عشق را مسجد و میخانه یکی است عشق را عاقل و دیوانه یکی است
2 عشق جانان خود و جان خود است عشق را دلبر و جانانه یکی است
3 عشق را آتش دلسوزی هست نزد او خرمن و یک دانه یکی است
1 گنج اسما به من عطا فرمود نعمتی یافتم که چه توان گفت
2 عقل آمد دمی ملولم کرد رحمتی یافتم که چه توان گفت
1 نعمت الله میر مستان است در خرابات میر مستان است
2 در گلستان عشق رندانه گوئیا چون هزاردستان است
1 ما و ساقی نشسته مست خراب خیز اگر عاشقی بیا دریاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به