1 عاشقان را مژدهای از سرفراز راستین مژده مر دل را هزار از دلنواز راستین
2 مژده مر کانهای زر را از برای خالصیش هست نقاد بصیر و هست گاز راستین
3 مژده مر کسوه بقا را کز پی عمر ابد هستش از اقبال و دولتها طراز راستین
4 فرخا زاغی که در زاغی نماند بعد از این پیش شمس الدین درآید گشت باز راستین
5 حبذا دستی که او بستم درازی کم کند دست در فتراک او زد شد دراز راستین
6 شد دراز آن دست او تا بگذرید او را ختن تا گرفت از جیب معشوقی طراز راستین
7 بعد از آن خوب طرازی چون شود همدست او دو به دو چون مست گشته گفته راز راستین
8 چشم بگشاید ببیند از ورای وهم و روح آنک بر ترک طرازی کرد ناز راستین
9 شاه تبریزی کریمی روح بخشی کاملی در فرازی در وصال و ملک باز راستین
10 ملک جانیها نه ملک فانیی جسمانیی تا شود جانها ز ملکش چشم باز راستین
11 مرحبا ای شاه جانها مرحبا ای فر و حسن ملک بخش بندگان و کارساز راستین