- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو وی ماه شب افروز، چه طرار کسی تو
2 خون است می نوشگوارت ز دل خلق ای ظالم بی مهر، چه خونخوار کسی تو
3 هر چند که گویند مکن جور، کنی بیش زین خوی مخالف چه جفا کار کسی تو
4 خنجر زنی از غمزه و رحمت نکنی هیچ زین بیش عفاالله چه ستمگار کسی تو
5 گر جان ندهم، سر نهم، آزرده کنی دل هم جان و سر تو که دل آزار کسی تو
6 خوارم کنی و عزتم این بس که بگویی کای بر درم افتاده، تویی خوار کسی تو
7 چندین که جفا برد ز تو خسرو مسکین روزیش نگفتی که وفادار کسی تو