عاشق و رندیم و شاهد از شاه نعمت‌الله ولی غزل 847

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

عاشق و رندیم و شاهد در نظر

1 عاشق و رندیم و شاهد در نظر دائما مستیم و از خود بی خبر

2 چشم ما بینا به نور روی اوست روشن است در دیدهٔ اهل نظر

3 با خودی خود کجا یابی خدا گر خدا خواهی تو از خود درگذر

4 جز یکی دیگر نباشد در شمار آن یکی را در هزاران می شمر

5 گر نمی خواهی که بینی حسن او آینه بردار و خود را می نگر

6 بسته ام زنار زلفش در میان لاجرم در خدمتش بسته کمر

7 ز آفتاب سید هر دو سرا می نماید نعمت الله چون قمر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر