- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای عشق تو قبلهٔ قبولم کرده غم تو ز جان ملولم
2 خورشید رخت بتافت یک روز تا کرد چو ذرهٔ عجولم
3 میتافت پیاپی و دمادم تا خواست فکند در حلولم
4 چون نیک نگاه کردم آن روز بنمود جمال در افولم
5 میگفت به صد زبان که از من بگریز که من نه از اصولم
6 کافر گردی علی الحقیقه در حال اگر کنی قبولم
7 اکنون من بی قرار از آن روز دل شیفتهتر ز بوهلولم
8 در گرد تو کی رسم که پیوست در صحبت خود ندیم غولم
9 آنجا که بزرگی تو باشد من خفته کدام بوالفضولم
10 ای کاش که بعد ازین همه عمر ممکن بودی دمی وصولم
11 چه جای حلولیان طاغی است زین پس من و سنت رسولم
12 عطار به ترک جان بگوید گر شرح دهی چنین فصولم