- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق از پی جان گرفت ما را خلقی به زبان گرفت ما را
2 خرسند به عافیت نبودیم اینک حق آن گرفت ما را
3 سرو قد او به ناز و فتنه هر لحظه روان گرفت ما را
4 ای دیده، چه ریزی از برون آب؟ کاین شعله به جان گرفت ما را
5 همچون کایینه گیرد آتش عشق تو چنان گرفت ما را
6 ای خواب، برو که باز امشب سودای فلان گرفت ما را
7 گویند که مرگ طرفه خوابی ست این خواب گران گرفت ما را
8 ترسم که برون برد ز عالم این غم که عنان گرفت ما را
9 خندید بر اهل درد خسرو درد دل شان گرفت ما را