- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بکوی عشق که طوفان نوح از آن وادی است هزار ساله غم از بهر یک نفس شادی است
2 غلام همت آنم که بنده عشق است که سرو با همه همت غلام آزادی است
3 حکایتی که صبا میکند ز وعده وصل بسی خوش است ولیکن حکایت بادی است
4 ز پیر میکده جو آب خضر اگر خواهی ز خانقاه چه خواهی؟ که دیو ره هادی است
5 خراب کرد غمم خانه تن و غم نیست که این خرابی تن موجب دل آبادی است
6 تغافل تو کند صید خویش اهلی را نگاه کردن دزدیده عین صیادی است
7 غم از قیری ما نیست ذره وش اهلی که آفتاب در آن کو بصد حقیری ماست