عشق می‌گفت از کَرَم‌های از خیالی بخارایی غزل 16

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

عشق می‌گفت از کَرَم‌های حبیب

1 عشق می‌گفت از کَرَم‌های حبیب غم نصیب تست گفتم یا نصیب

2 ما به داغ سینه‌سوز خود خوشیم تو مبر دردِ سرِ خویش ای طبیب

3 غم نباشد هیچ از این دوری اگر وعدهٔ وصل تو باشد عنقریب

4 گر بپرسی از غریبان دور نیست نبود از اصل کرم این‌ها غریب

5 با رخت دارد خیالی الفتی قدر گل نیکو شناسد عندلیب

عکس نوشته
کامنت
comment