مرا ز عشق نه عقل و نه دین از اهلی شیرازی غزل 348

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

مرا ز عشق نه عقل و نه دین دنیایی است

1 مرا ز عشق نه عقل و نه دین دنیایی است چه زندگی است که من دارم این چه رسوایی است

2 حدیث شوق همین بس که سوختم بی تو سخن یکی است دگرها عبارت آرایی است

3 جدا ز یوسف خود تا شدم یقینم شد که چشم بستن یعقوب عین بینایی است

4 چو سوختم مبر ای باد خاکم از در دوست که دشمنم نکند سرزنش که هر جایی است

5 ز ناتوانی از آن کعبه مرادم دور خوش است کعبه ولی شرط ره توانایی است

6 چو طبع یار ز ذکر فرشته می رنجد چه جای دردسر عاشقان شیدایی است

7 مزن بر آتش ما آّ امشب ا گریه که سوز سینه اهلی چراغ تنهایی است

عکس نوشته
کامنت
comment