عشق آمد و دل ز دست ما از امیرخسرو دهلوی غزل 580

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

عشق آمد و دل ز دست ما برد

1 عشق آمد و دل ز دست ما برد تدبیر ز عقل مبتلا برد

2 عیش و طرب و قرار و تمکین یک یک ز دلم جدا جدا برد

3 هر دل که به سینه کسی دید یا در کف غم سپرد و یا برد

4 یار آمد و ساخت خانه در دل شاه آمد و خانه گدا برد

5 ما را که ز غم خیال گشتیم باد سر زلف او ز جا برد

6 سیلاب غمش در آمد از شهر بازار هزار پارسا برد

7 شب صورت او به خواب دیدم تا چشم زدم بهم، مرا برد

8 دل را می برد سیل دیده اشکم بدوید و خواب را برد

9 این دیده، من که کور بادا پیش همه آبروی ما برد

10 مسکین دل بیقرار خسرو غم هیچ ندانمش کجا برد؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر