-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او دل کی باشد که نگردد همگی آتش از او
2 گرد آن حوض همیگردی و عاشق شدهای چون شدی غرق شکر رو همه تن میچش از او
3 چون سبوی تو در آن عشق و کشاکش بشکست بر لب چشمه دهان مینه و خوش میکش از او
4 عسلی جوشد از آن خم که نه در شش جهت است پنج انگشت بلیسند کنون هر شش از او
5 آن چه آب است کز او عاشق پرآتش و باد از هوس همچو زمین خاک شد و مفرش از او
6 آه عاشق ز چه سوزد تتق گردون را ز آنک میخیزد آن آتش و آن آهش از او
7 شمس تبریز که جان در هوس او بگریست گشت زیبا و دلارام و لطیف و کش از او