-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به نظاره جوانان که کسی نیافت سیری من پیر بس حریصم چه بلاست حرص و پیری
2 چکنم که چون تو یوسف نتوان خرید وصلت نه بنقد سربلندی نه بمایه فقیری
3 چو سر وفا نداری مفکن بدام خویشم چه کنی شکار مرغی که ز خاک بر نگیری
4 نروی بدام زلفش بهوای خویش ایدل که هزار بار خواهی که بمیری و نمیری
5 چمن جمال خوبان دو سه روز دلپذیرست تو بهشت عاشقانی همه عمر دلپذیری
6 من از آهوی دو چشمت شده ام زبون ولیکن بخدا که پیش شیران ننهم سر اسیری
7 ز جفای تیغ خشمت سر خود گرفت هر کس گذر از تو من ندارم چکنم که ناگزیری
8 بسگان یار اهلی نتوان برابری کرد بشناس قدر خود را مکن اینچنین دلیری