رخ‌ها بنگر از جلال الدین محمد مولوی غزل 2770

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

رخ‌ها بنگر تو زعفرانی

1 رخ‌ها بنگر تو زعفرانی کز درد همی‌دهد نشانی

2 شهری بنگر ز درد رنجور چون باغ به موسم خزانی

3 این درد ز غصه فراق است از هیبت حکم آسمانی

4 بیم است فلک سیاه گردد از آتش و ناله نهانی

5 دوزخ بنگر که سر برآورد ناگه ز میان شادمانی

6 برخاست غریو جان ز هر سو هان ای کس بی‌کسان تو دانی

7 فرمود که این فراق فانی است افغان ز فراق جاودانی

8 یا رب چه شود اگر تو ما را از هر دو فراق وارهانی

9 این گفته و بسته شد دهانم باقی تو بگو اگر توانی

عکس نوشته
کامنت
comment