- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخها بنگر تو زعفرانی کز درد همیدهد نشانی
2 شهری بنگر ز درد رنجور چون باغ به موسم خزانی
3 این درد ز غصه فراق است از هیبت حکم آسمانی
4 بیم است فلک سیاه گردد از آتش و ناله نهانی
5 دوزخ بنگر که سر برآورد ناگه ز میان شادمانی
6 برخاست غریو جان ز هر سو هان ای کس بیکسان تو دانی
7 فرمود که این فراق فانی است افغان ز فراق جاودانی
8 یا رب چه شود اگر تو ما را از هر دو فراق وارهانی
9 این گفته و بسته شد دهانم باقی تو بگو اگر توانی