- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟
2 جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش بر دست گر این هر دو خریدار فروشند
3 با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر نی اشکنه، ای دوست، به خروار فروشند
4 با غمزه بگو کز دگران پیشترش کش یاران به محلی که بود یار فروشند
5 این دل چو ز سودای تو افتاد به بازار آنجا طلب این جیفه که مردار فروشند
6 نایند به بازار بتان اهل سلامت کانجا همه خوبان و دل افگار فروشند
7 باری سخن عاشقی از بهر چه گویند؟ آنان که چو خسرو همه گفتار فروشند