از آنم کم، که گویم شکر احسان از واعظ قزوینی غزل 543

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد تو

1 از آنم کم، که گویم شکر احسان زیاد تو همینم بس که گاهی میکشم آهی بیاد تو

2 تویی شاه من و، امید گاه من، پناه من منم مست تو، هشیار تو، شاد تو

3 جوانبختان عشقت، فارغند از محنت پیری بود در کیسه هر عمری، که گردد صرف یاد تو

4 ز هرکس کام دل جستم، ندیدم غیر ناکامی تو کام ما بده یارب، که باشد داد داد تو

5 بخود دلبستگی، قفل در فیض است بر رویم کلید آن قفل محکم را،نباشد جز گشاد تو

6 خداوندا، بلطف خویشتن دریاب واعظ را که هست او بنده بیدست و پای نامراد تو

عکس نوشته
کامنت
comment