- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا تا از لب دلدار شود مست و شکرخا
2 تا از لب تو بوی لب غیر نیاید تا عشق مجرد شود و صافی و یکتا
3 آن لب که بود کون خری بوسه گه او کی یابد آن لب شکربوس مسیحا
4 میدانک حدث باشد جز نور قدیمی بر مزبله پرحدث آن گاه تماشا
5 آنگه که فنا شد حدث اندر دل پالیز رست از حدثی و شود او چاشنی افزا
6 تا تو حدثی لذت تقدیس چه دانی رو از حدثی سوی تبارک و تعالی
7 زان دست مسیح آمد داروی جهانی کو دست نگه داشت ز هر کاسه سکبا
8 از نعمت فرعون چو موسی کف و لب شست دریای کرم داد مر او را ید بیضا
9 خواهی که ز معده و لب هر خام گریزی پرگوهر و روتلخ همیباش چو دریا
10 هین چشم فروبند که آن چشم غیورست هین معده تهی دار که لوتیست مهیا
11 سگ سیر شود هیچ شکاری بنگیرد کز آتش جوعست تک و گام تقاضا
12 کو دست و لب پاک که گیرد قدح پاک کو صوفی چالاک که آید سوی حلوا
13 بنمای از این حرف تصاویر حقایق یا من قسم القهوه و الکاس علینا