1 مرا تا با تو افتاده ست پیوند نه در گوشم نصیحت رفت و نه پند
2 دل من می جهد هر لحظه از جای به دیدارت چنانم آرزومند
3 ندارم صبر، اگر باور نداری بگیر، اینک بیا، دستم به سوگند
4 که نی رسم محبت من نهادم که رفته ست اول این حکم از خداوند
5 زبام آسمان فراش فطرت برآمد، زیر پا این طشت افگند
6 دلم خون است از شوق وصالت چو مادر در فراق کشته فرزند
7 هزاران چشمه از چشمم روان است که سنگین تر غمی دارم ز الوند
8 نباشد جان مشتاقان بیدل ز جانان بیش ازین مهجور و خرسند
9 برو این خسرو بیجان دل زار تن بیچاره بیجان بیش مپسند