1 شیوه خوبی لیلی همه کس چون داند؟ حالتی هست جز از حسن که مجنون داند
2 آنچه در جان خراب و دل پرخون من است هم مگر جان خراب و دل پرخون داند
3 من بحسن از همه افزون مه خود را دانم او مرا نیز بعشق از همه افزون داند
4 با شهیدان محبت دم عیسی چه کند چاره کشته عشق آن لب میگون داند
5 جز غم دل سخن از اهلی شوریده مپرس در همه عمر چه دانست که اکنون داند
6 بغیر پیر مغان از که التماس کنم که بی طلب ندهد آنچه ملتمس باشد
7 بکوی دوست ز طوفان گریه اهلی کسی نماند و گر ماند تا چه کس باشد
دیدگاهها **