1 مثل زنند خری را که زیر بار گران ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست
2 حکایت من و دیوان داد و داد رئیس نظیر آن شد و ایزد میان ما قاضیست
3 مرا تاسف ماضی بود به مستقبل تو شاد باش که مستقبلت به از ماضیست
1 ای مولد فرخنده دارای جهاندار امسال فراز آمده ای خوب تر از پار
2 خوب آمدی و فرخ و فرخنده و نیکو شاد آمدی و خرم و زیبا و بهنجار
1 بسی جستم نشان از اسم اعظم که بد نقش نگین خاتم جم
2 همه اقطار عالم سیر کردم مگر جویم نشان زان نقش خاتم
1 زلال خضر کزان تشنه ماند اسکندر ببین که گشته روان در کنار بحر خزر
2 هر آنچه جست سکندر درون تاریکی بروشنی شده ما را نصیب خوش بنگر