حیات تشنه لبان وصل آن مسیح از اهلی شیرازی غزل 356

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

حیات تشنه لبان وصل آن مسیح دم است

1 حیات تشنه لبان وصل آن مسیح دم است که با وجود لبش آب زندگی عدم است

2 گناه کاسه زدن شیخ را چو غنچه نهان گناه ماست که چون لاله بر سر علم است

3 گدای پیر مغنم به خانقه چه روم؟ اگرچه می همه جا هست بحث بر کرم است

4 ز دلبران همه عاشق کشی ستم دانند ولی تو عاشق خود گر نمی کشی ستم است

5 بناز بر همه عالم ز حسن عالم سوز که گر بناز کشی عالمی هنوز کم است

6 ز حسن روی تو فرق است تا پری بسیار اگرچه صورت این هر دو کار یک قلم است

7 بجان دوست که آزار اهلی است حرام سگ در تو مگر کم ز آهوی حرم است

عکس نوشته
کامنت
comment