1 اجازت گر دهد دلبر به پای او سر اندازیم سر اندازیم در پایش بپا انداز جانبازیم
2 خیال نقش روی او همیشه در نظر داریم نمی بینیم جز رویش به غیر او نپردازیم
3 میان ما و او سریست غیر ما نمی داند رقیبان غافلند از ما که چون محرم رازیم
4 اگر جانان بفرماید که جان و تن براندازیم به جان او که این هر دو حجاب از رو بر اندازیم
5 نگار نازنین ما اگر نازی کند باری نیازاریم ما ازجان به پیش ناز او نازیم
6 در آ در بحر ما با ما که ما موجیم و او دریا به عینه ما یکی باشیم به اسم و رسم می نازیم
7 بیا ای سید مستان که ما رندان خوش باشیم بیاور ساغر پر می که با وی نیک دمسازیم