-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا بر چشم ما بنشین که خوش آب روان بینی دمی از خود بیاسائی سر آبی چنان بینی
2 در آ در گوشهٔ دیده کناری گیر از مردم که بر دست و کنار آنجا کنارش در میان بینی
3 خیال عارضش جوئی در آب چشم ما می جو که نور دیدهٔ مردم درین آب روان بینی
4 به بحر ما خوشی چون ما در آ با ما دمی بنشین که ما را عین ما هم چون محیطی بی کران بینی
5 نشان و نام خود بگذار بی نام و نشان می رو چو بی نام و نشان گشتی به نام او نشان بینی
6 حریف بزم رندان شو که عمر جاودان یابی به میخانه در آ با ما که میر عاشقان بینی
7 ز سید جام می بستان و جام و می به هم می بین بیابی لذتی چون ما اگر این بینی آن بینی