1 بیا، دل و جان را به خداوند سپاریم اندوه درم و غم دینار نداریم
2 جان را ز پی دین و دیانت بفروشیم وین عمر فنا را بره غزو گزاریم
1 اگر امیر جهاندار داد من ندهد چهار ساله نوید مرا که هست خرام
2 همه نیوشهٔ خواجه به نیکویی و به صلح همه نیوشهٔ نادان به جنگ و کار نغام
1 کسی را که باشد به دل مهر حیدر شود سرخ رو در دو گیتی به آور
2 ایا سروبن، در تک و پوی آنم که: فرغند آسا بپیچم به توبر
1 زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به بیداری میان مردمان
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار