-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز با پستهٔ شیرین ز شکر شور برانگیز
2 تلخست می از دست حریفان ترش روی در ده قدحی از لب شیرین شکرریز
3 بنشست ز باد سحری شمع شبستان ای شمع شبستان من غمزده برخیز
4 بفشان گره طرهٔ مشکین پریشان وز سنبل تر غالیه بر برگ سمن ریز
5 آن دل که بیک تیر نظر صید گرفتی از سلسلهٔ سنبل شوریده درآویز
6 ای آب رخم برده از آن لعل چو آتش وی خون دلم خورده بدان غمزهٔ خونریز
7 گویند که پرهیز کن از مستی و رندی با نرگس مستت چه زند توبه و پرهیز
8 فرهاد اگرش دست دهد دولت شاهی بی شکر شیرین چه کند ملکت پرویز
9 خواجو چه کنی ناله و فریاد جگر سوز گلرا چه غم از نعرهٔ مرغان سحرخیز