بذات حق که مرا تا وجود خواهد از اهلی شیرازی غزل 702

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود

1 بذات حق که مرا تا وجود خواهد بود سرم بپای بتان در سجود خواهد بود

2 تو گر زمهر پشیمان شدی مرا باری همان محبت دیرین که بود خواهد بود

3 چرا ز دود دل من به تنگ می آیی چو آتشم زدی البته دود خواهد بود

4 تو خود بگو که رخ زرد عاشقان تا کی ز دست سیلی عشقت کبود خواهد بود

5 زیان دین و دلم نیست غم که در ره دوست هر آن زیان که شود عین سود خواهد بود

6 مباش دور ز اهلی که مرگ نزدیک است وگر چه دیر بود دیر زود خواهد بود

7 گرچه خارم گلم از خاک دمد چون به رهت سر من خاک کف پای سگان خواهد بود

8 قصه کوته کند و بر دوست فشان جان اهلی چند گویی که چنین است و چنان خواهد بود

عکس نوشته
کامنت
comment