-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر و ابلق ایام را در زیر زین آورده گیر
2 چون ازین منزل همی باید گذشتن عاقبت همچو مه برطارم پیروزه منزل کرده گیر
3 گر حیات جاودانی بایدت همچون خضر روی ازین ظلمت بتاب و آب حیوان خورده گیر
4 همچو فرهاد از غم شیرین بتلخی جان بده وز لب جان پرور شیرین روان پرورده گیر
5 خون دل خور چون صراحی و به آب آتشی آبروی آفتاب آتش افشان برده گیر
6 رخ ز مهمانخانهٔ گیتی بگردان چون مسیح و آسمان را گرد خواص و قرص مه را گرده گیر
7 تا کی آزاری به بیزاری و زاری خلق را مرهم آزار باش و خلق را آزرده گیر
8 بر بزرگان خرده گیری وز بزرگی دم زنی گر بزرگی بگذر این راه و بترک خرده گیر
9 همچو خواجو تا شود شمع فلک پروانهات شمع دل را زنده دار و خویشتن را مرده گیر