- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک قلندر من دوش درآمد از درم بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم
2 در لب لعل ترک من آب حیات خضر بود لب چو نهاد بر لبم گفتم خضر دیگرم
3 بوسه چو داد ترک من هندوی او شدم به جان چون که بدیدم هم سزا نیز بداد شکرم
4 من به میان این طرف اشکفشان شدم چو شمع از سر آنکه خیره شد از سر ناز دلبرم
5 من چو چشیدم آن شکر دل ز کمال لطف او برد گمان که شد مگر ملک جهان میسرم
6 گرچه جفای او بسی برد فرید بعد ازین گرچه جفا کند بسی من ز وفاش نگذرم