ترک من ترک من گرفت و خطا از خواجوی کرمانی غزل 277

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ترک من ترک من گرفت و خطا کرد

1 ترک من ترک من گرفت و خطا کرد جامهٔ صبر من برفت و قبا کرد

2 همچو زلف سیاه سرکش هندو بر سر آتشم فکند و رها کرد

3 صبح رویش بدید و سورهٔ والشمس از سرصدق در دمید و دعا کرد

4 خط زنگارگون آن بت چین را هر که مشک تتار خواند خطا کرد

5 بدرستی که در حدیث نیاید آنچه غم با دل شکسته ما کرد

6 آنکه بیرون ازو طبیب نداریم دردمان کی شنیدئی که دوا کرد

7 اشک می‌خواست تا برون جهد از چشم خون دل کام او برفت و روا کرد

8 چون بروز وصال شکر نکردم اخترم در شب فراق سزا کرد

9 نیست برجای خویش مرغ سلیمان باز گوئی مگر هوای سبا کرد

10 بر حدیث صبا چگونه نهم دل زانکه با دست هر سخن که صبا کرد

11 سرو سیمین من ز صحبت خواجو گر نه آزاد شد کناره چرا کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر