-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک من ترک من گرفت و خطا کرد جامهٔ صبر من برفت و قبا کرد
2 همچو زلف سیاه سرکش هندو بر سر آتشم فکند و رها کرد
3 صبح رویش بدید و سورهٔ والشمس از سرصدق در دمید و دعا کرد
4 خط زنگارگون آن بت چین را هر که مشک تتار خواند خطا کرد
5 بدرستی که در حدیث نیاید آنچه غم با دل شکسته ما کرد
6 آنکه بیرون ازو طبیب نداریم دردمان کی شنیدئی که دوا کرد
7 اشک میخواست تا برون جهد از چشم خون دل کام او برفت و روا کرد
8 چون بروز وصال شکر نکردم اخترم در شب فراق سزا کرد
9 نیست برجای خویش مرغ سلیمان باز گوئی مگر هوای سبا کرد
10 بر حدیث صبا چگونه نهم دل زانکه با دست هر سخن که صبا کرد
11 سرو سیمین من ز صحبت خواجو گر نه آزاد شد کناره چرا کرد