- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک من دی سخن به ره میگفت هرکه رویش بدید، مه میگفت
2 او همیرفت و خلق در عقبش وحده لاشریک له میگفت
3 دل به صد حیله میگریخت ز عشق دل سخن از درون چه میگفت
4 غلغلی میشنیدم از دهنش دیده از خویش صد گنه میگفت
5 دل خطش را زوال جان میخواند نیمشب را زوالگه میگفت
6 گفتمش تیر میزنی بر دل خنده میزد به ناز و نه میگفت
7 خسرو از دور همچو مدهوشان نظری میفگند و وه میگفت