-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه زلف کج طبعش کشد هر ساعتم در خرخشه
2 میکشد هر لحظه ابرویش کمان برآفتاب کی کند هر حاجبی با شاه خاور خرخشه
3 ای مسلمانان اگر چشمش خورد خون دلم چون توانم کرد با آن ترک کافر خرخشه
4 هر دم آن جادوی تیرانداز شوخ ترکتاز گیرد از سر با من دلخسته دیگر خرخشه
5 هر چه افزون تر کنم با آن صنم بیچارگی او ز بی مهری کند با من فزونتر خرخشه
6 راستی را در چمن هر دم به پشتیقدش میکند باد صبا با شاخ عرعر خرخشه
7 عیب نبود چون مدام از بادهٔ دورم خراب گر کنم یک روز با چرخ بد اختر خرخشه
8 چشمم از بهر چه ریزد خون دل بر بوی اشک کی کند دریا ز بهر لؤلؤی تر خرخشه
9 همچو خواجو بندهٔ هندوی او گشتم ولیک دارد آن ترک ختا با بنده در سر خرخشه