- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو
2 فراق روی تو کرده است حالم آشفته مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو
3 تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش مگر که باز برم ره بنور طلعت تو
4 غم غریبی و اندوه روزگار بلاست ولیک میگذرانم زیمن همت تو
5 چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم که کار من بگشاید نسیم رحمت تو
6 بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو
7 متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی که نیستش غرضی جز دعای دولت تو