-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترک من، سر مکش ز پرده خویش درکش آخر عنان زرده خویش
2 در می انداز ناتوانی را با فراق هزار مرده خویش
3 نظری کردم و چنان گشتم که پشیمان شدم ز کرده خویش
4 مطرب از ناله ام چنان شد مست که فراموش کرد پرده خویش
5 ساقیا، خون من بخور به تمام می بده، لیک نیم خورده خویش
6 به غلامی نیرزدت خسرو تو فزون کن بهای پرده خویش